LOVE







نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





دل نوشته های خبات

پس چرا عاشق نباشم من که مي دانم شبي عمرم به پايان ميرسد نوبت خاموشي من سهل و آسان ميرسد من که مي دانم که تاسرگرم بزم و مستي ام مرگ ويرانگر چه بي رحم و شتابان ميرسد پس چرا عاشق نباشم من که مي دانم به دنيا اعتباري نيست بين مرگ و آدمي قول و قراري نيست من که مي دانم اجل ناخوانده و بيدادگر سر زده مي آيد و راه فراري نيست پس چرا عاشق نباشم ************************************************************************************* من راز اين روزگار را نمي فهمم! من راز اين روزگار را نمي فهمم! من تو را دوست مي دارم تو ديگري را..... ديگري مرا..... وهمه ما تنهاييم!!! ************************************************************************************ نگاه كن من چه بي پروا ، چه بي پروا به مرز قصه هاي كهنه مي تازم نگاه كن با چه سر سختي تو اين سرما براي عشق يه فصل تازه مي سازم يه فصل پاك يه فصل امن و بي وحشت براي تو كه يك گلبرگ زودرنجي يه فصل گرم و راحت زير پوست من براي تو كه با ارزش ترين گنجي نگاه كن من به عشق تو چه ليلا وار تن يخ بسته ي پرواز و مي بوسم بيا گرم كن منو با سرخي رگ هات من اون رگ هاي پر آواز و مي بوسم بيا هيچ كس مثل من و تو عاشق نيست مثل من و تو عاشق و همسايه و همدرد بيا از شيشه ي سخت و بلند عشق مثل ارابه نور رد بشيم با هم نگاه كن من چه شبنم وار چه شبنم وار به استقبال دست هاي خزون ميرم هراسم نيست از اين سرماي ويرانگر براي تو من عاشقانه ميميرم ************************************************************************************** پاییز ... سقوط يک برگ از شاخه ی درخت يعنی پاييز پاییز یعنی قصه ای از غصه لبریز پاییز یعنی اوج هنرسقوط برگی در تنپوش زرد پاییز معنی طعم وداع لبریز از باران های بی تپش لبریز از شوق رفتن چشمانی گره خورده به راه حتی ساده ترین تفسیر آه پاییز فصل اوج خوشبختی زیبا ترین نگین نگاه منتظر برگ روی زمین ... پاییز یعنی تنپوش زیبای من پاییز یعنی شوق پر کشیدن از زندان تن و چه حس زيباييست آرامش در عين بودن در حين زيستن بین تنگناهاي زندگي در کنار تو ... ************************************************************************************* حرف‌های ما هنوز ناتمام... تا نگاه می‌کنی: وقت رفتن است باز هم همان حکایت همیشگی پیش از آنکه با خبر شوی لحظه عزیمت تو ناگزیر می‌شود آی... ای دریغ و حسرت همیشگی ناگهان چقدر زود دیر می‌شود **************************************************************************************** خوش به حال من ودريا و غروب و خورشيد و چه بي ذوق ،جهاني كه مرا با تو نديد رشته اي جنس همان رشته كه بر گردن توست چه سروقت مرا هم به سر وعده كشيد به كف و ماسه كه نايابترين مرجان ها تپش تبزده نبض مرا مي فهميد آسمان روشني اش را همه بر چشم تو داد مثل خورشيد كه خود را به دل من بخشيد ما به اندازه هم سهم ز دريا برديم هيچكس مثل تو ومن به تفاهم نرسيد خواستي شعر بخوانم دهنم شيرين شد ماه طعم غزلم را ز نگاه تو چشيد من كه حتي پي پژواك خودم مي گردم آخرين زمزمه ام را همه شهر شنيد .... .. ****************************************************************************************** روزهاست از سقف لحظه هایم یاد تو چکه می کند . . . اگر باران بند بیاید از این خانه خواهم رفت ... -*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






[+] نوشته شده توسط SASA در 9:38 | |